این روزها عجیب شده ام...
منت می گذارم..بر کی ؟
تو هم باورت نمی شود گاهی انقدر مغرور می شوم که بر خدای خودمم منت می گذارم...
او به من روح داده من منت می گذارم
او به من قلب داده من از محبت حرف میزنم
او به من جسم داده من از منیت حرف میزنم....
او به من همه چیز را داده من از خودم حرف میزنم...
دلم برای کودکیم تنگ شده ...زمانی که از من می پرسیدن کی بهت دست داده جیغ می کشیدم و می گفتم : خداااااااااااااااا
دلم این روزها برای خدای کودکی هایم تنگ شده...
از خدایم فقط سلامتی عروسک بی چشمم را می خواستم..امروز که سجاده ام را پهن میکنم از خدایم خیلی چیزها میخواهم...بس نمی کنم شرم نمی کنم....خدایا ببخشم...
تو نعمت می دهی من باز می خواهم...او مهربانی میکند من فراموش میکنم
این شبای عزیز التماس دعا دارم....