می خندم.......
در
تنهایی خودم
لحظه ها را برایت
گریه کردم
در بی کسی ام
برای تو که همه کسم بودی
گریه کردم
در حال خندیدن بودم
که به یاد خنده های سرد و تلخت
گریه کردم
در حین دویدن
در کوچه های زندگی بودم
که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی
و
اکنون نیستی
ایستادم و آرام
گریه کردم
ولی
اکنون می خندم
آری میخندم
به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت
اشک هایم را قربانی کردم