چنان مستم زعشقت ای شقایق گل جاندارم تویی
درون سجاده عشقم،دعای همیشه پایدارم تویی
کنون که تو در کلاس علم ،به مشق و قلمــی یار
منم با قلم اینجا نویسم که در فکرو افکارم تویی
من از کلام و پیام و مهرو محبتت به حیاتم بسی
به کل عالم خطابم همـــین، که دارو ندارم تویی
بزن هاتف طبل و ناقوس عشق به هر سوی دل
فغان و ناله دربیار که تنـــــها روح جان نثارم تویی
به هر سو بنگرم رخت بینم به تصویر ای شقایق
صدای بر آمده از دلم، گــــوید که در کنارم تویی
سکوت عشق را شکستیم به پای روحـت بسی
کنون در عشقیم و عشق را پرچـــــمدارم تویی